تیمِ پژوهش هَمراه
همهی ما در مقطعی از زندگی برای رسیدن به کمال تلاش کردهایم؛ خواه نمرهی کامل در یک آزمون باشد، خواه ارائهای بینقص یا تجربهی یک روزِ ایدئال. درحالیکه این اهداف میتوانند ما را به موفقیت نزدیک کنند، کمالگرایی گاهی میتواند مضر باشد و به مشکلات جسمی و روانی منجر شود. روانشناسان کمالگرایی را به دو نوع اصلی تقسیم میکنند: سازگارانه (مثبت، سالم، کارآمد) و ناسازگارانه (منفی، ناسالم، ناکارآمد).
این مقاله به پیچیدگیهای کمالگرایی، چگونگی بروز آن در زندگیمان و چالشهای مرتبط با آن میپردازد.
کمالگرایی چیست؟
ما در دنیایی زندگی میکنیم که دائماً با ارزیابی و انتقاد همراه است و این باعث ایجاد فشار بیرونی برای موفقیت میشود. بسیاری از افراد همچنین فشارهای درونی را برای دستیابی به استانداردهای بالا احساس میکنند که در نهایت میتواند خستهکننده و آسیبزا باشد. کمالگرایی میتواند نتایج مثبت و منفی به همراه داشته باشد. درحالیکه تلاش برای موفقیت میتواند افراد را به هدفهایشان نزدیک کند، کمالگرایی ممکن است افراد را به سوی استانداردهای دستنیافتنی سوق دهد که به احساس شکست و ناامیدی منجر میشود.
مثالهایی از کمالگرایی:
۱. تردید در اولویتبندی: کمالگراها ممکن است نتوانند تفاوت بین کارهای مهم و غیرمهم را تشخیص دهند و این باعث کاهش بهرهوریِ آنها میشود.
۲. الزام به کار افراطی: نیاز به برآوردهکردنِ انتظارات بیش از حدْ میتواند اضطراب و احساس سندروم فریبکاری ایجاد کند.
۳. اجتناب از شکست: کمالگراها ممکن است از شروع عادتهای مثبت یا تلاش برای رسیدن به هدفی که ۱۰۰٪ از دستیابی به آن مطمئن نیستند خودداری کنند، مگر اینکه مطمئن باشند که موفق خواهند شد.
روانشناسان کمالگرایی را در دو بُعد تعریف میکنند: تلاشها و دغدغهها. تلاشها شامل تعیین استانداردهای بسیار بالا برای خود است، درحالیکه دغدغهها بیشتر به ترس از اشتباه و عدم موفقیت اشاره دارد.
جنبههای دیگر کمالگرایی:
- نمایش کمالگرا: کمالگراها ممکن است بر این تمرکز کنند که همیشه بیعیب به نظر برسند و از دیدهشدن نقصهایشان جلوگیری کنند.
- شناختهای کمالگرا: منظورْ افکارِ خودکار و غیرارادیاند که نیاز به کمال را بازتاب میدهند و میتوانند تصمیمگیری و اقدامات فرد را به تأخیر بیندازند.
ویژگیها و علائم کمالگراها
کمالگراها استانداردهای بسیار بالایی را برای خود تعیین میکنند که اغلب رسیدن به آنها غیرممکن است. این رفتار میتواند به عملکرد آسیب بزند و معمولاً با مشکلات روانی مانند اضطراب و افسردگی همراه است.
حوزههای رایجی که تحتِ تأثیر کمالگرایی قرار میگیرند:
۱. عملکرد شغلی و تحصیلی: کمالگراها ممکن است استانداردهای سختگیرانهای برای خود تعیین کنند که باعث تأخیر در تحویل کارها و احساس ناکامی شود.
۲. نظم و سازماندهی: تمرکز بیش از حد بر تمیزی و نظم میتواند فرد را از فعالیتهای دیگر بازدارد یا باعث اختلافنظر با دیگران شود.
۳. نوشتن و ارتباطات: ترس از اشتباهکردن میتواند ارسال ایمیل یا تکمیل تکالیف را به تأخیر بیندازد.
۴. ظاهر جسمانی: کمالگراها ممکن است استانداردهای دسترسناپذیر برای ظاهر خود تعیین کنند، که به استرس و اضطراب منجر میشود.
در نهایت، برای کمالگراها هر چیزی که کمتر از کمال باشد غیرقابلقبول است، که این امر میتواند منجر به احساس شکست و عدم تمایل به تلاش دوباره شود.
علل کمالگرایی: ۳ نظریهی روانشناسی
چندین نظریهی روانشناسی به توضیح منشاء کمالگرایی کمک میکنند:
۱. نظریهی دلبستگی: این نظریه نشان میدهد که محیط دوران کودکی میتواند بر پرورش شخصیت فرد تأثیر بگذارد. عدم توجه یا نادیدهگرفتهشدن در کودکی میتواند به دلبستگی ناایمن منجر شود و توانایی نظمبخشی به هیجانها را کاهش دهد.
۲. نظریهی متمرکز بر فرد: کارل راجرز معتقد بود که انسانها بهطور طبیعی به سمت دستیابی به پتانسیلهای خود پیش میروند، اما تعاملات با مراقبان میتواند احساس ارزشمندی یا بیارزشی را در آنها ایجاد کند.
۳. روانشناسی خود: طبق نظر کوهات و وُلف، رشد عزتنفس و خودشناسیِ کودک به نحوهی پاسخگویی والدین به نیازهای او بستگی دارد. اختلالات در این فرآیند میتواند به کمالگرایی بهعنوان راهی برای مقابله با نادیدهگیری احساسی منجر شود.
کمالگرایی میتواند نتیجهی انتظارات ناپایدار یا بیش از حدِ والدین باشد، یا بهطور کُلی، نادیدهگرفتن نیازهای عاطفی در برابر توجه به عملکردهای کودک. در محیطهای حمایتی، کودکان میتوانند کمالگرایی سالمی داشته باشند که استانداردهای بالا اما واقعبینانهای را در پی دارد. در محیطهای کمتر حمایتی، کمالگراییِ ناسازگارانه ایجاد میشود که در آن نیازهای عاطفی قربانیِ عملکرد میشوند.
آیا کمالگرایی میتواند ناسازگارانه باشد؟
کمالگرایی در صورتی که بهطور افراطی و با استانداردهای بسیار بالا باشد، میتواند ناسازگارانه باشد. این استانداردهای غیرمنطقی میتوانند به سلامت روانی و جسمی، روابط و کار آسیب برسانند.
اختلال وسواسی-اجباری (OCD) و کمالگرایی
کمالگرایی ارتباط نزدیکی با اختلال وسواسی-اجباری دارد. کمالگراها اغلب به رفتارهای افراطی مانند مرتبسازی، تمیزکاری و وارسی بیش از حدْ گرایش دارند، که ناشی از نیاز به قطعیت است.
افسردگی و کمالگرایی
افراد با سطوح بالای کمالگرایی بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند، بهویژه در دورههای پُراسترس. برای مثال، دانشآموزان یا کارمندان ممکن است در دورههای امتحان یا پروژههای کاری تحت فشار کمالگرایی دچار افسردگی شوند. کاهش انتظارات و پذیرش استانداردهای پایینتر میتواند به کاهش علائم افسردگی کمک کند.
کمالگرایی، ترس از شکست و اهمالکاری
کمالگراها اغلب به دلیل ترس از شکست کارهای خود را به تعویق میاندازند. آنها ممکن است تا زمانی که مطمئن نباشند میتوانند به هدفشان برسند، از شروع کار خودداری کنند. این رفتار در ورزش نیز مشاهده میشود، جایی که کمالگراها بیشتر از شکست میترسند.
فرسودگی و کمالگرایی
فرسودگی یک سندروم روانی-اجتماعی است که شامل خستگی عاطفی، فاصلهگرفتن از دیگران و کاهش احساس موفقیت است. کمالگراها به دلیل استانداردهای بسیار بالایی که برای خود تعیین میکنند، بیشتر در معرض فرسودگی هستند. آنها معمولاً در تفویض کارها، اولویتبندی و حتی «نه گفتن» مشکل دارند، که این باعث افزایش حجم کارشان میشود.
کمالگرایی میتواند بر انگیزه و عملکرد تأثیر منفی بگذارد و به فرسودگی منجر شود. شناسایی سطح کمالگرایی فرد میتواند در درمان فرسودگی مفید باشد.
پیام نهایی
تلاش برای دستیابی به استانداردهای بالا میتواند افراد را به سمت بهترین عملکردشان سوق دهد، اما کمالگرایی افراطی میتواند مضر باشد و به فرسودگی، افسردگی و کاهش انگیزه منجر شود. کمالگرایی معمولاً در پاسخ به تجربههای اولیه با مراقبان شکل میگیرد و با فشارهای اجتماعی تقویت میشود.
شناسایی زمان ناکارآمدشدنِ کمالگرایی و کار بر روی هدفگزینی واقعبینانهتر میتواند به بهبود سلامت روان و روابط افراد کمک کند.